پست بعدی
تئوری انتخاب یک رویکرد روانشناختی است و بر این اساس عمل می کند که انگیزه درونی محرک اصلی فعالیت های انسان است. این انگیزه ها وقتی تقویت می شوند که نیازهای ژنتیک بیشتری برآورده شوند.
رفتارهای هر انسان، انتخابهای او برای ارضای نیازهایش است.
این رفتارهای هدفمند بیشتر از انگیزههای درونی ریشه میگیرند تا عوامل و محرکهای بیرونی.
این دیدگاه در بردارنده این مضمون است که رفتار ما در هر زمان بهترین تلاش ما برای کنترل دنیای پیرامونمان و نیز خودمان به عنوان بخشی از این دنیا است، بنابراین ما همواره به گونهای رفتار و انتخاب می کنیم که به بهترین نحو از نظر خودمان نیازهایمان را برآورده کنیم.
طبق این دیدگاه رفتار هر شخص در هر مقطع زمانی بهترین تلاش وی برای ارضای نیازهایش است. اگرچه شاید این تلاش در واقع مؤثر و مفید نباشد، ولی در عین حال بهترین تلاش او است و به همین دلیل روشهای واقعیتدرمانی سعی دارد مراجعان را یاری نماید تا از این جنبه که آیا رفتاری که اکنون انتخاب کردهاند نیازهایشان را برآورده میکند یا خیر و نیز اینکه آیا به خواستههایشان رسیدهاند یا نه و این که آیا این رفتارها مسئولیت پذیرانه اند یا مسئولیت گریزانه، رفتارهای خود را ارزیابی نمایند....
شاید این سوال در ذهن مخاطبین نقش ببندد که یک نظریه روانشناختی چگونه می تواند در مسیر یادگیری و آموزش به کار آید و مباحث این رویکرد که عمدتا" در روابط انسانی متمرکز است، در راستای پرورش انسانهای کارآمد و توانمند در عرصه علوم فنی، تجربی و علوم انسانی و هنر چه کارکردی خواهد داشت.
دکتر ویلیام گلاسر، متولد سال ۱۹۲۵ در شهر اوهایو آمریکا و فوت شده در سال ۲۰۱۳ ، یک روانپزشک بین المللی بود. او تئوری انتخاب را به دنیا معرفی کرد و طی ۵۰ سال گذشته اثرات پربار این نظریه در حوزههای مختلف آشکار گردید. این اثرات علاوه بر قلمرو سلامت روان در چهار بخش روابط معلم و شاگرد، روابط بین زن و شوهر، روابط والدین و فرزندان و همینطور روابط کارفرما و کارمند گسترده شد و به صورت ویژه در هر حوزه مورد کنکاش و پژوهش قرار گرفت.
آموزش دادن و یادگیری در بهترین شرایط هم کار دشواری است. چه رسد به اینکه یادگیرنده در شرایط روحی نامناسبی قرار داشته باشد. تمرکز روی آموزش بدون در نظر گرفتن شرایط کلی و محیطی که یادگیرنده در آن قرار دارد کاری عبث و بی نتیجه است.
برخی مخاطبین این نوشته پرداختن به مقوله خانواده و ازدواج و روابط والدین و شرایط کاری پدر و مادر خانواده به عنوان کارفرما و یا کارمند را کم اثر در یادگیری فرزندان، دانش آموزان و هنر آموزان می دانند. ولی اعتقاد ما بر این است که بهترین بازدهی ذهنی و تاثیر عمیق و ماندگار یادگیری زمانی اتفاق می افتد که تمرکز و آرامش ذهنی وجود داشته باشد و این ممکن نیست مگر آن که بیشترین نیازهای ژنتیک و اساسی ما بر آورده شده و اصطلاحا" حال خوب در وجود یادگیرنده حس شود.
تئوری انتخاب با اشاره مستقیم به شرایط سخت و ناگواری که هر انسان در زندگی تجربه می کند توضیح می دهد که نیاز نیست قربانی گذشته و یا محیط خود باشیم. راه رهایی از تهدیدهای بیرونی و گامهای منتهی به آزادی درونی به طرز عجیبی دست یافتنی است. البته گام نهادن در این راه شهامت و اعتماد می خواهد. هر تغییری در شیوه تفکر تجربه ای جدید و شگفت آور است.
برای دیدن پست های گروه بندی شده
کلیک کنید
تئوری انتخاب,تغییر,انگیزه درونی,نیاز ژنتیک,رفتار,واقعیت درمانی,روابط انسانی,ویلیام گلسر,یادگیری,آرامش ذهنی